دارودرمانی

You are currently viewing دارودرمانی

دارودرمانی

بیشتر مردم ما، نگاه مثبتی به داروهای روانپزشکی ندارند. بارها از مراجعینم شنیده‌ام که دارو مسکن است، من می‌خواهم مشکلم حل شود. یا دارو وابستگی و عوارض دارد و با استدلال‌هایی از این جنس، از مصرف دارو طفره می‌روند . اما دارو واقعاً چطور به درمان کمک می‌کند؟

برای دانستن پاسخ، نیاز است مختصری از رابطه بین افکار و احساسات با وضعیت فیزیولوژیک بدن را بدانیم. منظور از فیزیولوژی بدن در روانپزشکی، بیشتر سیستم غدد که هورمون‌ها را تولید می‌کنند به علاوه مغز و کارکرد درونی آن است.

هورمون‌ها با حالت‌های روانی ارتباط مستقیمی دارند. بد خلقی و کم تحملی خانم‌ها در دوران پیش از قاعدگی، به دلیل تغییرات در میزان هورمون‌های جنسی زنانه(پروژسترون و استروژن) است و در بعضی به حالت شدیدتری بروز می‌کند که«سندروم پیش از قاعدگی» نامیده می‌شود. افسردگی‌های قبل، حین یا پس از بارداری هم با همین هورمون‌های جنسی در ارتباط است.

کاهش یا افزایش میل جنسی و احساساتی مثل خشم یا شجاعت به خصوص در مردان، با هورمون جنسی«تستسترون» ارتباط دارد. احساس آرامشی که مادر از بغل گرفتن و شیر دادن به کودک خود به دست می‌آورد و آستانه تحمل او را برای مراقبت و نگهداری از کودکش بالا می‌برد، ارتباط با هورمون«اکسیتوسین» دارد که حین بارداری و پس از زایمان، به بالا ترین سطح خود در بدن مادر رسیده است.

این هورمون‌ همچنین در شکل‌گیری احساسات عاشقانه و رفتار مهربانانه بین دو جنس مخالف پس از معاشقه، نقش دارد. اختلال در کارکرد غده تیروئید با اضطراب رابطه معناداری دارد و…

نقص در عملکرد هرکدام از این غدد ، می تواند باعث بروز نشانه های روانی شود و باید در حوزه تخصصی خود مثل«زنان و زایمان»، «اورولوژی» یا«غدد داخلی» بررسی و درمان شوند، ولی بیماری که با نشانه‌های روانی به روانپزشک مراجعه کرده، الزاماً از وجود مشکل خبر ندارد.

این وظیفه روانپزشک است که بیماری‌ زمینه‌ای را تشخیص دهد، در صورت پیچیده نبودن خودش دارو تجویز کند و در صورت پیچیده بودن به متخصص آن ارجاع دهد. اغلب با دریافت درمان مناسب پزشکی و برطرف شدن بیماری زمینه‌ای، نشانه‌های روانی که به واسطه آن ایجاد شده‌اند، خود به خود از بین می‌روند.

اما در روانپزشکی، عامل مهمتر از غدد و هورمون‌ها و بیماری‌های زمینه‌ای، مغز و کارکرد آن است. شاخه‌های دیگر پزشکی وظیفه شناخت و درمان این جنس بیماری‌ها را دارند.

سیستم مغز و اعصاب، به واسطه دو فعالیت شیمیایی و الکتریکی وظایف خود را انجام می‌دهد.

جریان الکتریکی در طول سلول عصبی مانند یک رشته سیم، جریان بسیار خفیفی دارد و در انتهای رشته‌های عصبی که دو سلول به هم می‌رسند، به جای اینکه به هم بچسبند ، از طریق فضای خالی که«سیناپس» نامیده می‌شود، متوقف می‌شوند. در فضای داخلی سیناپس مواد شیمیایی وجود دارند که سلول‌ها از طریق آنها با هم ارتباط می‌گیرند. وقتی ما فکر می‌کنیم یا در حال تجربه احساسی هستیم یا خاطره‌ای را به یاد می‌آوریم یا مسئله ریاضی را حل می‌کنیم، تمام این اتفاقات به واسطه دو فعالیت شیمیایی و الکتریکی رخ می‌دهند.

در مدل سازی بسیار ساده‌تر، کامپیوتر شبیه به مغز عمل می‌کند. کوچک‌ترین واحد در کامپیوتر،«بیت» است که خاموش یا روشن است. به واسطه سیستم عددی دوتایی به جای ده تایی و نسبت دادن صفر و یک به خاموش یا روشن، زبان کامپیوتر ساخته می‌شود.

میلیون‌ها بیت کنار هم خاموش و روشن می‌شوند و ما نتیجه این فعالیت را، به شکل صدا، تصویر یا قدرت پردازش دریافت می‌کنیم. احساسات و افکار که رفتار هم نتیجه آنهاست، به واسطه فعالیت میلیاردها سلول عصبی رخ می‌دهند و حالت‌های روانی ما را می‌سازند.

هرگونه نقص در عملکرد شیمیایی یا الکتریکی مغز، به شکل مشکلات روانی(یا مشکلات حوزه مغز و اعصاب مثل صرع یا سردردهای میگرنی که موضوع بحث ما نیست) خود را نشان می‌دهند.

«سروتونین»، انتقال دهنده عصبی است، که با خلق ارتباط دارد. سطح پایین آن در سیستم عصبی، به شکل افسردگی خود را نشان می‌دهد.

نسل جدید داروهای ضد افسردگی(SSRI) روی افزایش سروتونین کار می‌کنند. این افزایش، به شکل خلق بهتر، افکار مثبت‌تر، انرژی بیشتر، خواب و اشتهای متعادل‌تر بروز می‌کند. ط

یف اختلالات روان پریشی(اسکیزوفرنی و گونه‌های مختلف آن) با انتقال دهنده «دوپامین»  ارتباط دارند. اضطراب نتیجه فعالیت دستگاه سمپاتیک(سیستم هشدار خطر بدن) و سطح بالای آدرنالین است.

اعتیاد به مخدرها، فعالیت انتقال دهنده«اندورفین» را مختل می‌کند. چرخه خواب و بیداری با«ملاتونین» رابطه دارد و بدن از طریق نور، روز و شب را تشخیص می‌دهد و آماده خواب یا بیداری می‌شود.

موقعیت‌های سخت و فشار زای زندگی، ژنتیک، بیماری‌های زمینه‌ای، عقاید و باورها همگی در شکل‌گیری مشکلات روانی سهم دارند، ولی نکته ظریف اینجاست که علت هرچه باشد، مشکل روانی ناشی از آن، در نهایت جایی در فیزیولوژی ماست.

ممکن است در شیمی پیچیده مغز باشد یا در ارتباط بین سلول‌های عصبی ما(یادگیری‌های ما) که در مطلب«روان درمانی» به آن پرداخته شده است.

هدف از دارودرمانی، برطرف کردن نشانه‌های بیماری، از مسیر برطرف کردن علت فیزیولوژیک است. استفاده از جریان کنترل شده الکتریکی هم، در درمان افسردگی و وسواس مقاوم به روش‌های دارویی و روان درمانی، استفاده می‌شود. همینطور در درمان بعضی اختلالات سایکوتیک(روان پریشانه).

در مورد عوارض دارویی هم،(عوارض احتمالی تمام داروها در بروشور دارو قید شده ولی به معنای بروز حتمی و حداکثری نیست) گاهی عوارض موقتی هستند و بعد از دو تا سه هفته برطرف می‌شوند و گاهی هم برطرف نمی‌شوند.

در حالت دوم، روانپزشک یا داروی قبلی را با داروی جدیدی جایگزین می‌کند و یا در صورت موثر و مفید بودن دارو و قابل تحمل بودن عوارض، پیشنهاد به ادامه مصرف و تحمل عوارض می‌کند.

گاهی هم عوارض غیر قابل تحمل است یا بیمار نمی‌خواهد تحمل کند که در این صورت، مصرف دارو قطع می‌شود. شایع‌ترین عوارض داروهای روانپزشکی، کم خوابی و پرخوابی، کاهش میل جنسی، احساس گیجی و منگی، حالت تهوع، جوش یا خارش پوستی و… هستند.

به دلیل ناشناخته بودن مکانیزم اثر برخی داروهای روانپزشکی(به این معنی که می‌دانیم چه اثری می‌گذارد ولی نمی‌دانیم چگونه این کار را می‌کند) و تنوع ژنتیکی افراد، اولین نسخه، لزوماً بهترین نسخه نیست.

دارویی که برای شخص الف بسیار مفید بوده ممکن است برای شخص ب مفید نباشد یا عوارض نشان دهد. ممکن است به چند بار آزمون و خطا نیاز باشد تا ترکیب دارویی مناسب برای بیمار جواب دهد. صبر و پیگیری بیمار، بسیار تعیین کننده است. (تألیف از مسعود کرمی روانشناس بالینی)

بیشتربدانیم:

روان درمانی چیست و چگونه موثراست؟

دیدگاهتان را بنویسید